تاریخی,ادبی,فرهنگی
تاریخی,ادبی,فرهنگی
کُهمره کهگیلویه

 

کهمره کهگیلویه

کهمره از طوایف باستانی منطقه کهگیلویه است و هر چند قسمت هایی از بازماندگان آنان به حیات نیمه مستقل سیاسی خود ادامه می دهند ولی نامی از آنان باقی نمانده است به گونه ای که اکثر بازماندگان نیز از هویت اصلی خود اطلاع دقیقی ندارند. در فارسنامه ناصری از 6 «محال» در فارس تحت عنوان کهمره یاد شده است : کهمره پشتکوه، جروق، شکان، صیمکان، شکفت و کهگیلویه. تمامی کهمره های فارس در قسمت های کوهستانی جنوبی و غربی شیراز واقع شده اند و گذشته از کهمره کهگیلویه و صیمکان که در فاصله نزدیکی از سایر کهمره ها واقع اند. بقیه کهمره ها در امتداد به هم پیوسته می باشند.

نگارنده در منابع مکتوب قدیمی، در مورد وجه تسمیه کهمره (کوه مره) به نوشته ای بر نخورده است در تاریخ گیتی گشا «دوران زندیه» نام کوه مره آمده است اما  به وجه تسمیه اشاره نگردیده[1] اما محمود باور در کتاب ارزشمند خود، کهگیلویه و ایلات آ ن آورده است : « کوه مره، دهاتی را گویند که در قسمت های کوهستانی و تنگ ناهای سبز و خرم قرار گرفته باشد[2]».

نور محمد مجیدی نیز در کتاب تاریخ و جغرافیای کهگیلویه و بویراحمد در مورد وجه تسمیه کوهمره می نویسند :

«وجه تسمیه آن را به اصطلاح محلی ناشی از وجود کوه ها دانسته، چون معنی کوهمره سار جایگاهی است که راه های ارتباطی آن به تنگه های محدود ختم می شود و مره به معنی بن بست تعبیر شده است».مجیدی در ریشه یابی لغت مَر آن را بی ارتباط با قبیله (مردیان) یا (آماردان) قدیم نمی داند ولی حدس میزند واژه (کو) در پیش وند مر یا مرد شاید به مفهوم نوعی واحد ایلی باشد (کوهمره به معنی قبیله مرد).

اما نگارنده نیز در مورد علت نامگذاری، نظریه ای دارد که با اندکی تخلیص و احتیاط به بیان آن می پردازد : (مارد) یا مرد یکی از قبایل هفتگانه پارسی است که طبق اسناد  تاریخی در زمان هخامنشیان در قسمت های کوهستانی فارس زندگی می کرده اند و همانگونه که در ایران همیشه مرسوم بوده است، کوهستان ها را عمدتاً به نام صاحبان یا ساکنان آن نامگذاری می کرده اند، بنابراین محتمل است مناطق کوهستانی نشیمنگاه این قبیله باستانی (مارد یا مرد) نیز به نام آن خوانده شده باشد (کوه مرده) که به مرور زمان و آن گونه که خصلت زبان فارسی و لهجه های محلی ایرانی است، خلاصه شده و به صورت (کوه مره) در آمده باشد. واقع شدن مناطق کوه مره در قسمت های کوهستانی فارس از فیروزآباد تا اردکان و از کازرون تا کهگیلویه، تفاوت های زبانی (لهجه این مردم بر خلاف لهجه عشایر اطراف خود همانند لهجه های مردمان شهرهای قدیمی جنوب، همانند اردکان، بهبهان، شوشتر، دزفول و دهدشت قدیم است) و حتی تفاوت های مدنی و اجتماعی (کوهمره ای ها بر خلاف عشایر اطراف، ده نشین، باغدار، زراعت پیشه و دارای خصوصیات مدنی نظیر صنعتگری و تجارت پیشگی می باشند و روستاهای این مناطق دارای سوابق و آثار قدیمی می باشند) نیز می تواند کفه ترازو را به نفع این نظریه سنگین نماید.

فارسنامه ناصری در توضیح ناحیه کوه مره کهگیلویه آورده است :

«هفتم : ناحیه کوه مره است. مشرقی بهبهان، هوای معتدل دارد و درازای آن از قریه (دیل) تا (نارک) هفت فرسخ و پهنای آن از دو فرسخ نگذرد محدود است از جنوب و مشرق به ناحیه باشت، از شمال به ناحیه بلاد شاپور و از مغرب به حومه بهبهان و معیشت اهل این ناحیه از مویز و دوشاب و انجیر خشک و بلوط و جَفت شود و این ناحیه به همین اسم و وضع ضمیمه ناحیه باشت گشته است[3]». ژ. دمورینی نویسنده فرانسوی مستخدم دولت ایران در عهد قجری نیز در کتاب خود به نام عشایر فارس از کوه مره صحبت کرده اما چیزی جز تکرار اطلاعات فارسنامه ندارد[4] اما محمود باور با توجه به زندکی گردن در منطقه و حشر و نشر با سالمندان بومی و استفاده از روایات محلی، اطلاعات بیشتری را در اختیار خواننده قرار می دهد :

«3 ناحیه کوهمره واقع است در طرف مشرق بهبهان، وسعت آن از دهستان دیل تا نارک، حدود 126 میل مربع می باشد و محدود است ... و اهالی و سکنه این بخش تماماً ده نشین و کشاورز هستند و از مردمان قدیم و بومی این نواحی بشمار می روند. باغات انگور و انجیر دیمی در کوهستان های این بخش در حد وافر دیده می شود این ناحیه چندی است که استقلال خود را از دست داده و بین باشت و بابویی و بویر احمد گرمسیری تقسیم گشته است. دیه های آن بدین قرارند : (کوه مره که مرکز این ناحیه بوده، فعلاً ضمیمه باشت و بابویی است، نارک، گناوه، کهکوه، شیخ خواجه، جُمو، کَهیز، کَهیزبال، ده بید، دیل، ضمیمه بویراحد گرمسیر است، اسپر و مارین).

آخرین خوانین و کلانتران این ناحیه که از خود دارای استقلال بودند زکی خان و جعفرخان کوه مره ای بودند که در زمان اقتدار الله کرم خان بابویی مضمحل شده و املاکشان بین طایفه ی بابویی و بویر احمد تقسیم گشت ...[5]».

روایات شفاهی محلی حاکی از بزرگی و اقتدار کوه مره کهگیلویه در گذشته های دور بوده است و طبق همین روایات این قبیله دارای هفتاد و دو تیره بوده و در دورانی تاریخی، ادعای ایلخانی گری کلیه ایلات کهگیلویه را داشتند و اشعار محلی بازمانده نیز مؤید این نکته است و باز همین روایات مقتدرترین خان کوه مره کهگیلویه را جمال خان کوه مره ای می دانند که کلانتر نشین وی شیخ خواجه، در کنار شهر باستانی گنبد ملغان و بر کنار شاهراه ارتباطی فارس و خوزستان، بوده است[6]. نکته جالب توجه در خاطرات سینه به سینه بومیان منطقه تأکید بر زرتشتی بودن قبیله کوه مره در ازمنه قدیم بویژه دوران اسلامی است که خود دلیلی بر قدمت این قبیله است و با بعضی از اسناد تاریخی نیز انطباق دارد و جالب تر آن که آثار آتشکده ای در شیخ خواجه مقر کلانتر نشین کوه مره موجود است.

نابودی و اضمحلال ساختار قدرت سیاسی کوه مره را مربوط به زمان هادی خان بویر احمدی و اله کرم خان باوی می داند ولی در این مورد ذکر چند نکته ضروری است اول اینکه فقط همین روایات است که بر نقش هادی خان در قتل هفتاد نفر از سران کوه مره کهگیلویه تأکید دارد[7] اما منابع مکتوبی که در نزدیکی دوران کلانتری هادی خان به نگارش در آمده است هیچ اشاره ای به این واقع ندارد و از طرف دیگر بارون دوبُد سیاح، دیپلمات و نویسند روس که در طی سفری به جنوب ایران با اله کرم خان باوی دیدار داشته و گوشه چشمی نیز به وقایع منطقه هم داشته است ذکری از این واقعه نمی کند[8].

روایات مکتوب هم هر چند اشاره ای به حذف کوه مره از ساختار سیاسی کهگیلویه توسط شخص خاص یا در دوره خاصی ندارد اما می تواند روشن کننده زوایایی ناپیدایی از این واقعه داشته باشد. محمد علی امام شوشتری در کتاب تاریخ جغرافیایی خوزستان آورده است : «دهستان باوی در شرق بهبهان واقع شده و در سابق دو بلوک بوده یکی در شمال به نام کوه مره (غیر از کوه مره فارس است) و دیگری در جنوب به نام باشت که پس از استیلای طوایف باوی، تمام این خاک یکی شده و به نام بلوک باوی معروف گردیده است[9]». این مطلب بیانگر نقش انفرادی باوی در اضمحلال کوه مره دارد اما فارسنامه ناصری که در دوران کوتاهی پس از کلانتری اله کرم خان باوی نگاشته شده است نیز بدون اشاره به زمان و چگونگی واقعه ی نابودی کوه مره کهگیلویه، فقط اشاره به ضمیمه شدن کوه مره به باوی کرده است که با توجه به این که در همین کتاب به بررسی وقایع دوران کلانتری اله کرم خان و سایر کلانتران باوی - قبل و بعد از وی - پرداخته است و در آن جا هم به این واقعه اشاره نشده نشان دهنده ی وقوع این مسئله در دوران دورتری، حداقل ازروزگار کلانتری اله کرم خان باوی دارد. فسایی در کتاب خود چنین آورده است :

«دویم از سه ایل الوار کهگیلویه را (ایل باوی) گویند. اصل آن ها از عرب باوی اهواز است که به ناحیه باشت و ناحیه کوه مره کهگیلویه آمده و این دو ناحیه را تصاحب نمود، هر دو را ناحیه باوی گویند» وی سپس با ذکر طوایف باوی چنین آورده است : «... زبان این تیره ها همه مانند زبان سایر الوار باشد و آنچه از بومی قدیم ناحیه باشت کوه و کوه مره باقی مانده اند در دهات این ناحیه که شرح ان بیاید توقف دارند[10]» فارسنامه ناحیه باشت و باوی را مشتمل بر 38 قریه خراب و آباد می داند که از جمله :

«... دیل : قصبه ی کوه مره است،12 فرسخ میانه شمال و مغرب (باشت) است ... شیخ خواجه ...گناوه... کهکو... لیشتر... مارین ... نارک ... نیم دور ...[11]» پس تمامی خاک کوه مره حداقل تا زمان نگاشته شدن این کتاب (1311-1300 هجری قمری) ضمیمه خاک باوی بوده است.

نکته ی دیگری که باید به آن اشاره گردد این است که اله کرم خان باوی پس از کور شدن چند تن از کلانتران کهگیلویه از جمله محمدطاهر خان بویراحمدی و پدرش شریف خان باوی در سال 1217 توسط صادق خان آقای قاجار «و پس از وفات پدرش به کلانتری ناحیه باوی برقرار گردید[12]» پس دوران کلانتری اله کرم خان مقارن با کلانتری فرزندان محمد طاهرخان بویر احمدی که همان نوادگان هادی خان هستند می باشد و نه همزمان با وی.

از همه نوشته های بالا می توان چنین نتیجه گرفت که ایل باستانی کوه مره کهگیلویه در دورانی قبل ازدوران کلانتری اله کرم خان (قبل از دوران قاجار) توسط ایل باوی ضمیمه خاک آنان گشته است و مدتی بعد - یعنی پس از افول قدرت باوی در کهگیلویه و صعود قدرت بویراحمد قسمتی از خاک کوه مره از باوی گرفته شده و منضم به خاک بویراحمد شده باشد مگر آن که بپذیریم هادی خان بویراحمدی که ضابط چهار بنیچه ی کهگیلویه بوده است کوه مره را مضمحل کرده باشد و خاک آنان را به ایل باوی تقدیم نموده باشد و سال ها بعد فرزندان وی به جهت جبران مافات قسمتی از خاک کوه مره را به خاک بویراحمد ملحق کرده باشد.

به هر روی با اضمحلال ساختار سیاسی کوه مره کهگیلویه عده ای از مردمان این ایل باستانی به مناطق دیگر از جمله زیدون، لیراوی و بنادر مهاجرت کرده که کماکان هویت قومی خود را البته به صورت غیر مستقل حفظ کرده اند و عده ای دیگر که به ایل باوی منضم گردیده اند کاملاً در ساختار سیاسی و زبانی باوی ادغام گشته اند و زندگی عشیره ای را در پیش گرفتند و اما قسمت هایی که به ایل بویراحمد الحاق گردیده اند ساکنان روستاهای دیل و مارین با توجه به بزرگی، پرجمعیتی و قدمت روستا، علاوه بر حفظ زبان بومی کهمره ای، حافظ بسیاری از سنت ها و آداب نیاکان باستانی خود هستند.

 

مهدی خادمیان زیدونی

گچساران مرداد 1391

 


[1] - تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه، میرزا احمد صادق موسوی نامی اصفهان، با مقدمه سعید نفیسی، تهران، اقبال، چاپ سوم، 1366، ص 107 و 353

[2] - تاریخ و جغرافیای کهگیلویه و بویراحمد، نورمحمد مجیدی، انتشارات علمی، چاپ اول، پاییز 1371، صص 112-110

[3] - فارسنامه ناصری، میرزا حسن حسینی فسایی، تصحیح و حاشیه از دکتر منصور رستگار فسایی، امیر کبیر، چاپ چهارم، 1388، ص 1474

[4] - عشایر فارس، ژ. د مورینی، ترجمه دکتر جلال الدین رفیع فر، انتشارات دانشگاه تهران، 1376

[5] - کهگیلویه و ایلات آن، محمود باور، بی نا، گچساران، 1324، صص 11-12

[6]  - پژوهشی در ایل باشت و باوی، گودرز جمشیدی، شیراز کیان نشر، 1381، صص 92-96

[7]  - مجیدی، همان

[8] - سفرنامه لرستان و خوزستان، کلمنت اوگاستس دوبد، مترجم محمد حسین آریا، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1384، ص 161

[9]  - تاریخ جغرافیایی خوزستان، محمدعلی امام شوشتری، تهران، 1331، ص 193

[10] - فارسنامه ناصری، ص 1479

[11] - همان صص 1480-1481

[12] - همان

 

نوشته شده توسط مهدی خادمیان پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:تاریخ , کوه مره , کهگیلویه , (9:54) |