تاریخی,ادبی,فرهنگی
تاریخی,ادبی,فرهنگی

                                            عشاير : تهديد يا فرصت            

نادر عسکری

ايران با مساحت 1648195 كيلومتر مربع یک سیصد و هیجدهم خشكي هاي جهان را داراست و از نظر وسعت نهمين كشور دنياست. ميزان بارندگي و آب ورودي به كشور از حدود يك سوم ميانگين كل نزولات جوي سالانه دنيا تجاوز نمي كند و متوسط بارندگي در آن در حدود متوسط نزولات جوي دنياست. نسبت اراضي خشك و نيمه خشك ايران بيش از سه برابر استاندارد جهاني است. در جغرافيايي همانند ايران بررسي ها نشان مي دهد كه پايدارترين مديريت زمين و بهره برداري از منابع يك چنين نواحي ، زندگي شباني و دامداري مبتني بر كوچ است. به همين جهت زندگي عشايري با كوچ از ييلاق به قشلاق و بالعكس به عنوان نوعي الگوي بهتر براي سازگاري با تغييرات اقليمي و بهره برداري از منابع طبيعي از عوامل اصلي پيدايش و تكوين زندگي كوچندگي است كه از قدمتي چندين هزار ساله در اين مرز و بوم برخوردار است.

شيوه زندگي عشايري مبتني بر كوچ يكي از كهن ترين اشكال اجتماعي است كه از دير باز با شكل گيري زندگي اجتماعي انسان ها و اهلي كردن حيوانات آغاز و با فراز و فرودهاي تاريخي تا به امروز پيدا كرده است.

تأثير و جايگاه دام ها در زندگي و انديشه مردم ايران تا به اندازه اي بود كه منتهي به تدوين حقوقي براي آنها شد چه اين جامعه به چنان حدي از غناي فكري رسيده بود كه كرامت انساني در آن اوج و انتها رسيده و حتي براي حيوانات هم حق و حقوقي قائل بودند. ويل دورانت مي نويسد : « در ايران كشتن سگ نگهبان گله حكم قصاص داشت ». فردوسي در حكايت ضحاك مي آورد كه با كشتن گاو دايه فريدون به سياه روزي افتاد.

ز خون چنان بي زبان چارپاي                                        چه آمد بر آن ناپاك راي

تا به همه ثابت كند در جامعه اي كه ريختن خون گاو تاوان دنيوي دارد جايگاه انسان تا چه حد است. و يا كمتر كتيبه اي را مي توان در ايران باستان يافت كه در آن از اسب سخن نرفته باشد.

اينها همه حكايت از مهم بودن اين حيوانات و جايگاه آنان در زندگي مردمان آن زمان بوده است. گسترش دامداري منتهي به تدوين سياست و قوانيني گشت كه در آن شرايط با بهره برداري از منابع طبيعي ، كوچ و ييلاق و قشلاق و حقوق ، شبانان و اصلاح نژاد دام ها و .... تعريف شده بود.

جامعه عشایری ایران با پیشینه ای چندین هزار ساله در تحولات کشور همواره نقش اساسی ایفا کرده اند و تا اوایل حکومت رضا شاه در ارکان تصمیم گیری و اداره امور حضوری فعال و چه بسا نقش حاکمیتی داشته اند. نوع نگاه به شیوه زندگی کوچندگی و عشایر با آغاز عصر تجدد و نوگرایی در عهد زمان رضا شاه پهلوی دگرگون شد.

باید به تاریخ پناه برد و دید که عشایر ایران عموماً با روحیه قوی ملی گرایی ایرانی همواره از مرزها و کیان میهن پاسداری نموده اند و زاگرس نشینان چون دیگر ایلات ایران همواره چون رستمی بوده اند که در سالهای پر حادثه تاریخ ایران به داد کی کاوس های زمانه رسیده اند. مقاومت بزرگانی چون محمد قلی خان و سهراب خان و اسماعیل خان صولت الدوله قشقایی و رئیس علی دلواری در مقابل انگلیسی ها و عشایر بختیاری و شیر زنی چون بی بی مریم مادر شیر علی مردان را در فتح اصفهان و مشروطه فراموش نخواهند کرد.دوران پهلوی عصری تاریک و سیاه برای عشایر است. سیاست رضا شاه در تخته قاپو کردن و اسکان عشایر لطمات جبران ناپذیری بر ساختار این بخش عظیم وارد آورد و به این طیف از جامعه ایران  با سوء نیت نگریسته شد و جهت گیری سیاسی بر آن شد تا به هر نحو ممکن این بخش از جامعه ملی مهار شده ، حذف گردد و بدون برنامه در سایر جوامع ادغام شود. و تا پایان حکومت پهلوی همواره از عشایر به چشم تهدید نگریسته می شد. با پیروزی انقلاب 1357 ، در دهه اول عشایر تا حدودی مورد توجه قرار گرفت و مجدداً وارد نظام برنامه ریزی شد. پس از یک سلسه همایش ملی و بین المللی موضوع اسکان عشایر برای اولین بار در برنامه دوم توسعه مشروعیت قانونی پیدا نمود و بدون انکه ساز و کارهای مناسب برای اسکان تنظیم و ظرفیت سازی شود خود موضوع بیش از حد بزرگنمایی شد و انتظار عجولانه برای تبدیل چادر به چار دیواری که هیچ نسبتی با روحیات مردم عشایر نداشت و یکجانشین شدن خانواده های کوچنده ابهامات را بیشتر نمود. و در برنامه ریزی نابخردانه در سازمان مدیریت و برنامه ریزی ، ردیف بودجه عشایر به حوزه عمران شهری و روستایی منتقل گردید و این تنها و نامناسبترین اتفاقی بود که صورت گرفت و همه مأموریت ها به عهده امور عشایر ایران محول شد بدون انکه منابع اعتباری جدید برای آن تأمین شود.

مقوله اسکان عشایر و شروع برنامه دوم و سوم توسعه بار دیگر عشایر را از مدار برنامه ریزی خارج و به حاشیه راند. نتیجه یک دهه تلاش های توأم با آزمون و خطا منتهی به نو آبادها و شهرک های عشایری شد که نتیجه آن قلمرو مناطق عشایری و مسیر کوچ آنان به شدت در معرض انواع تصرف و یا تخریب قرار گرفت بطوری که غاصبان عموماً کسانی بودند که عشایر نبودند. در بی نتیجه بودن سیاست اسکان همین بس که طبق سرشماری سال 1377 در مقایسه با سال 1366 پانزده درصد جمعیت عشایر کوچنده بیشتر شد.

ناکارآمدی سیاست اسکان عشایر نتیجه عدم خلاقیت مدیران این امر و بیگانگی شان با فرهنگ و جغرافیای ایران و همچنین پاسخگو نبودن مدیران در قبال عملکردشان ، انتصابی بودن آنان همچنین باعث شد تا ساختار عشایری ایران آسیب جدی ببیند و راهکارهای پیشنهادی و اعمال شده عموماً به نابودی بخش عظیمی از این عشایر منتهی گردید.

نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرد :

هر جا که به جای برخوردهای انفعالی ، ابتکاری برخورد کرده ایم کمتر شکسته خورده ایم.

در حوزه آموزشی مشکل داریم.

باید به کوچ به عنوان یک ضرورت و پدیده منطبق با مقتضیات زندگی دامداری برخورد شود.

برای عدم تعادل ، ناپایداری ، فرسایش ، تخریب باید پاسخی لمی پیدا کنیم که نهایتاً به تعامل و پایداری منجر شود.

چادر هر فرد عشایری به مثابه یک کارگاه تولیدی و هر فرد عشایری عنصر ماهری در تولید و در خدمت اقتصاد ملی محسوب می شوند.

عشایر جزء مولدترین بخش جامعه محسوب می شوند

پس از تأملی در حوزه عشایر جنوب به خصوص قشقایی، کهگیلویه، ممسنی بختیاری به مسائل زیر برخوردم:

دام ها همه مضطرب و عشایر یتیم شده اند و به نام یکجانشینی و اسکان، مرتع ها باغ شهر گشته اند و به یغما می روند. مردهای عشایر خسته تر از دام هایشان اند. ایل راه ها تخریب شده اند و در جاده ها عزرائیل دو شیفت دام ها را جان می ستاند. وجب به وجب جاده ها، در مسیر ییلاق و قشلاق ها بوی خون و قتل و کشتار دام و جان عشایر می دهد. داغ دامی که عشایر در یک سرحد و گرمسیر از دست می دهد برابر با داغ و درد یک عمر مرفهین بی درد است. بارها شنیده ام  که در مرگ و غارت مال و مندالشان در جاده ترانزیتی جنوب که ده متر هم نیست شبانی دچار سرگیجه و سووشون شده است و سالها یاد مرگ خرش را فراموش نکرده است. چه بر سر این مردم آماده است که در مدرنیته امروز مرگ یک بزغاله زندگی اش را به عزای سیاه می کشاند؟

   برگرفته از هفته نامه زاگرس ایران



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده توسط مهدی خادمیان شنبه 17 دی 1390برچسب:, (16:54) |