تاریخی,ادبی,فرهنگی
تاریخی,ادبی,فرهنگی

 

آخوند نظر علی

 

آخوند نظرعلی فردی متمول  و ترک تبار و از پیشکاران احتشام الدوله قاجار و اصالتا شیرازی  بوده است.وی در قبال خدمات

خود به  احتشام الدوله خواهان واگذاری قسمت جنوبی رودخانه زیدون می گردد که مورد موافقت حاکم کهگیلویه قرار می گیرد

وی پس از تملک ملک مزبور محل سکونت خود را در روستای تل گوینه زیدون قرار داده و دختر یکی از بزرگ زادگان تیره

تیله کوهی ایل آقاجری را به نکاح خود در آورده و با برات آقا پسر حاجی بمونی آقا (اول),ایل بیگی آقاجری ,با جناق می گردد.

وی سپس نسبت به عمران و آبادی آن ملک که پس از وقوع طاعون سال 1245 هجری قمری زیدون بایر مانده بود,کمر همت

 بسته  که از جمله آن احداث قنات برای انتقال آب  رودخانه زیدون از قلعه دژ (روبروی روستای حیدر کرار فعلی) به میدانک

 و همچنین احداث جداول آبیاری و آبرسانی به قسمت جنوبی زیدون تا روستای گاوکده را به منطقه آبادان تبدیل می نمود.

در این هنگام بمونی آقا به همراه هزار خانواده عشایری به دلیل عدم پرداخت مالیات در آن قسمت به حالت تبعیدی سکونت داشته

که اختلافاتی ملکی میان وی و آخوند بروز می نماید که با توجه به نفوذ آخوند در حکومت قجری,حاج بمونی آقا به وسیله حکم

 حکومتی از منطقه رانده شده و به حومه بهبهان (روستای برج بمونی آقای فعلی)کوچانیده می شود.این مسئله کدورت را میان

 طرفین افزایش میدهد. حاج بمونی آقا همراه با چندتن از بزرگان محلی از جمله قایدشهباز کرایی که از تسلط آخوند ناراضی

 بوده اند تبانی نموده ونقشه قتل وی را پی ریزی می کنند و برای نیل به این مقصود سعی به تطمیع اسماعیل بیگ تیله کوهی

 فردی بسیار رشید,شجاع و البته کمی زود باور و عصبی مزاج بوده ,می نماید.فرد مزبور از یک طرف پسرعموی عروس

 بمونی آقا(همسربرات آقا) بوده و همین نسبت را با زن آخوند داشته و به علاوه رییس تفنگ چیان و مباشر وی نیز بوده

 است.اسماعیل بیگ ابتدا از همراهی در نقشه قتل خودداری می نماید اما پس از اصرار فراوان وتحریک عرق عشیره ای توسط

بمونی آقا,بدین کار تن میدهد و همراه با عده ای از تفنگ چیان آقاجری شبانه به خانه آخوند هجوم آورده و وی را پس از

مقاومتی شجاعانه به قتل می رسانندو بدین گونه شخصی آبادگر و پر تلاش که کارهای خیر وی هنوز زبانزد عام و خاص است

 در آتش نفاق از میان رفت. کمی بعد میان اسماعیل بیگ و بمونی آقا اختلافاتی بوجود می آید که وی ایل بیگی آقاجری را تهدید

به قتل می نماید.بمونی آقا که از شجاعت و رشادت وی اطلاع و خوف داشت دست به دامان حکومت گردید و ماجرای قتل آخوند

نظرعلی را به بسمع احتشام الدوله رساند که پس از کش و قوس های فراوان,اسماعیل بیگ با خدعه و نیرنگ به اسارت

 مامورین دولتی درآمده و به دستور احتشام الدوله قاجار گردن زده می شود.

مهدی خادمیان/18/6/90/گچساران/22:20

 

 



نظرات شما عزیزان:

hamed
ساعت9:12---1 ارديبهشت 1392
سلام دوست عزیز
همیشه چیزی که به یک نوشته اعتبار می بخشد ذکر منبع آن میباشد مخصوصا یک نوشته تاریخی، پس اگر منابع را قید کنید ممنون میشویم.
البته برای من جالب توجه است که یک آخوند که از حکومت وقت یک جانماز درخواست میکند و در منطقه حومه بهبهان به بهانه جانماز، زمینهای چندین روستا را بتصرف خودش در میاورد و حق مردم را میگیرد چگونه میتواند یک آدم مثبت در تاریخ شما باشد. و بمونی آقای بزرگ با خدمات ارزنده یی که آن زمان داشته و همیشه حامی مردم بوده از دید شما چهره یی منفی تلقی شده!!
مایه سرور ما خواهد بود اگر شما تحقیقات بیشتری در این زمینه داشته باشید.
با تشکر
برادر شما حامد قره باغی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده توسط مهدی خادمیان چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, (18:33) |